سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
زندگی عاشقانه در روزگار نامردی
درباره وبلاگ


لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 389
  • بازدید دیروز: 259
  • کل بازدیدها: 595832



در خانه خیال رُ خت در برابر است

امشب نگاه آینه بی تو مکدر است

با هر بهار تازه که از راه می رسد

در پیش پای چشم تو گلهای پرپر است

آیینه می کند شب شب ما را غم فراق

آری جدا شدن ز غمت گریه آورست

مضمون تازه ای که شکفت از خیال من

در رود شعر هم چو حبابی شناور است

هرگز مجال فکر و تفکر نبود و نیست

این عصر   عصر رجعت تنهای بی سر است

از رنج صبح سرد خماری از همه دردی فرا تر است

آن گل که رنگ آبی دریا به سینه داشت

زین خاک تیره نیست ز دنیای دیگر

سر را به روی شانه سعدی گذاشتم

دیدم که عشق در غزلش مهربان تر است

ما را بخوان دوباره ز تنهایی ام به خویش

ای آن که چشمهای تو مهر نور است

 


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب :

       نظر
شنبه 86 دی 22 :: 6:22 صبح
علیرضا پویا

 
 
 

ابزار وبمستر